پایی داریم تشنه در به دری است
جانی داریم کشته جان سپری است
ما را از مرگ کی هراسی بوده
تاریخ درخت های دنیا تبری است
وحید برزگر قهفرخی
وقتی همه جا پر است از دل سیری
عاشق باشی غریب تر می میری
یادت باشد به مردم این دنیا
دریا بدهی کویر پس می گیری
وحید برزگر قهفرخی
طبقه بندی موضوعی
-
شعر
(۷)-
غزل
(۲) -
رباعی و دوبیتی
(۵)
-
کلمات کلیدی
وحید برزگر قهفرخی
رباعیات وحید برزگر قهفرخی
اشعار وحید برزگر قهفرخی
غزل معاصر
غزل عاشقانه
عصرها وقتی که می بینم کنارم نیستی
شعر معاصر
شعر عاشقانه
در عوض حالا که خیلی حرف دارم نیستی
یک بار نگاه تو مرا خواهد کشت
رباعی عاشقانه
ای چشمانت اشاره ی هر انگشت
شعر رضوی
شعر امام رضا
رباعی رضوی
با دیدن صحن حاجتم یادم رفت
هرچند مرا نخواست باید بروم
بارانی من کجاست باید بروم
وقتی همه جا پر است از دل سیری
دریا بدهی کویر پس می گیری
گرچه در هم می کشد اخم تو ابروی مرا
غزل وحید برزگر قهفرخی
عشق بخشیده است جانی تازه بازوی مرا
ای پریشانی چه آسان ریختی موی مرا
تاریخ درخت های دنیا تبری است
آخرین مطلب
-
۹۷/۰۹/۱۴عصرها
-
۹۷/۰۹/۱۴ای چشمانت اشاره ی هر انگشت
-
۹۷/۰۹/۱۴رباعی رضوی
-
۹۵/۱۱/۲۶باید بروم
-
۹۵/۱۱/۲۶یادت باشد
-
۹۵/۱۱/۲۶ای پریشانی...
-
۹۵/۱۱/۲۶تاریخ درخت های دنیا